سیمای شهید جعفری در کلام آیت الله عبدالخالق عبداللهی، از علمای مبرز غرب کشور
درآمد
«در روایات نماز شب داریم که یکی از آثار تهجد این است که چهره انسان را نورانی می کند و هر کسی فرد متهجد را نگاه کند به یاد خدا می افتد، الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور، و این نه تنها درکی است که بنده کردم، رفقا و دوستان شهید جعفری، همه می فرمایند که وقتی پهلوی او می نشستیم و در چهره اش نگاه می کردیم، ما را به یاد خدا می انداخت، آری "ذکرکم الله رویته" صفت اول ایشان بود.»
آیت الله عبدالخالق عبداللهی، از علمای مبرز غرب کشور، متأسفانه امروز به سبب کهولت قادر به یادآوری همه جزئیات مربوط به مبارزات و یاران قدیم خود نیستند ولی خوشبختانه به متنی ارزشمند دست یافتیم که ایشان سال ها قبل، نکات بارزی را در خصوص شهید جعفری در آن بیان کرده اند. این متن توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران انقلاب اسلامی استان کرمانشاه، ارائه شد. و با اندکی ویرایش و بعضاً تلخیص تقدیم می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمدلله و الصلوه والسلام علی خیر خلقه ابی القاسم محمد «صلی الله علیه و آله و سلم».
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرهین بما آتاهم الله من فضله»
درباره اوصاف حمیده برادرعزیزمان، شهید بزرگوار، سید محمدسعید جعفری، «اعلی الله مقامه الشریف» بسیار سزاوار است روایتی که از اشرف انبیاء حضرت محمد «صلی الله علیه و آله و سلم»نقل شده است؛ برای صفات دوست و همنشین فرموده است. رسول خدا «علیه الصلاه و السلام»: «خیرالجلساء من ذکرکم الله رویته و زاد فی علمکم منطقه و رغبکم فی الاخره (بالاخره) عمله؛ (یعنی:) بهترین دوست ها و همنشین ها که سزاوار است انسان با او همنشینی کند، این است که در صورتش که نگاه می کنید به یاد خدا بیفتید، صحبت که می کند کلام او، منطق او، برعلم شما بیافزاید و اعمال و رفتار و کردارش شما را تشویق کند، تحریض کند برای عمل آخرت.»
گمان می کنم رسول اکرم (علیه الصلاه و السلام) خواسته است با بیانش آیه شریفه ای را که در قرآن مجید هست تفسیر کند- آیه 27 سوره فرقان که 25 بیست و پنجمین سوره قرآن است-مضمون آیه این است که در قیامت یک عده ای به واسطه همنشینی با افراد ناشایسته آن قدر پشیمانند که انگشتان شان را زیر دندان های شان خرد می کنند. انگشت اول، دوم، سوم گفته اند تمام (انگشت ها را) و می گویند: «ای کاش ما با رسول خدا «علیه الصلاه و السلام» پیروان رسول اکرم، حزب الله، نشست و برخاست می کردیم، ای کاش با فلانی دوست نمی شدیم (یوم یعض الظالم علی یدیه، یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلاً. ای کاش با رسول الله، با اهل قرآن، با حزب الله نشست و برخاست می کردم؛ یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلاً) ای وای بر من کاش با فلان کس نشست و برخاست نمی کردم، با فلانی دوست نمی شدم، اصلاً به ملاقاتش نمی رفتم (لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جائنی: مرا از ذکر خدا از یاد خدا، از قرآن، از اهل بیت علیه السلام-جدا کرد) رسول اکرم «علیه السلام» می خواهد همه ما را هدایت کند، همنشینی نکنیم با افرادی که قیامت پشیمان باشیم و انگشت را زیر دندان حسرت خرد کنیم؛ یوم یعض الظالم علی یدیه. می فرماید که سه علامت باید داشته باشند و بنده آن قدری که با برادرعزیزم، شهید بزرگوار سید محمدسعید جعفری معاشرت کردم- گرچه معاشرتم کم بود اما- ایشان را دارای این سه اوصاف مشاهده کردم، مطالبی را در این جهت عرض می کنم که بعضی را خودم شاهد و حاضر بودم و بعضی را از دوستانم گرفتم
جداً در صورتش که نگاه می کردی، به یاد خدا می افتادی، الان عکس و تمثال مبارکش بالای مرقد شریفش هست. هر کس مشاهده کند، می پذیرد عرض بنده را و در چهره اش که نگاه می کند به یاد خدا می افتد و البته چنین است، این نور، نورالهی است. ایشان کسی بود که باطنش را- به وضوح- می دیدی. علی «علیه السلام» فرموده است: «الظاهرعدوان الباطن من طهر باطنه طهر ظاهره و من خبث باطنه خبث ظاهره» از یک طرف نور عبادت و بندگی است مخصوصاً نماز، در روایات نماز شب دارد که یکی از آثارش این است که چهره انسان را نورانی می کند و هر کس نگاهش می کند به یاد خدا می افتد، الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور، و این نه تنها درکی است که بنده کردم، رفقایش، دوستانش، همه می فرمایند که وقتی پهلوی او می نشستیم و در چهره اش نگاه می کردیم، ما را به یاد خدا می انداخت. آری «ذکرکم الله رویته» این صفت اول ایشان بود.
در روایات نماز؛ روایتی دارد از رسول خدا «ص» که 15 نتیجه برای نماز می فرماید. یکی از آن ها این است که صورت انسان را نورانی می کند و کسی که مسامحه کند در نماز، نور الهی از چهره او رخت برمی بندد.
و اما صفت دوم: «زاد فی علمکم منطقه» منطق او، کلام او، شما را به یاد خدا می اندازد، برادر بزرگوار شهید محمدسعید جعفری، «اعلی الله مقامه الشریف» همه دوستان اطلاع دارند، کلام او، کلام الهی بود، منطقش، منطق الهی بود، کلامش بسیار مؤثر بود، به علاوه این که تحصیلات عالی داشت. هم حافظ قرآن بود و هم در فقه و اصول و فلسفه زحمت بسیار کشیده بود.(به علاوه) شرح صدر الهی داشت، قرآن مجید می فرماید:«اتقوالله بعلمکم الله» تقوا پیشه کنید تا خدای متعال علم تان بدهد، شرح صدر بدهد، اگرچه علم احتیاج به زحمت دارد، اما در حدیث می فرماید «لیس علم بکثره التعلیم و هو نور یقذفه الله فی قلب من یشاء» «به زیادی درس خواندن و درس دادن نیست، علم الهی نوری است که خداوند در دل هر کسی که بخواهد می افکند و آن هر کس را قرآن (تبین) فرموده: اتقوالله و بعلمکم الله. این بزرگوار به واسطه تقوایش مصداق این آیه بود و خداوند متعال علم لدنی به او (مرحمت کرده بود)، شرح صدر داده بود چه مجالس عالی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب داشت ایشان؛ شب های چهارشنبه در مسجد معتضدی. همه عزیزان شاهدند. مسجد غرق جمعیت بود. جوان ها، دانشجوها، بلکه علماً از محضرش استفاده می کردند. ما با این که شاید 50 سال است که صحبت می کنیم، گاهی در مجالسی که خدمت علماء هستیم، اگر در یک مجلسی دو نفرعالم باشند، مثل این که زبان مان به لکنت می افتد و این بزرگوار در این محافل، با این که علماء هم تشریف داشتند، کاملاً مطالبش بسیار مفید، مستدل و پرفایده بود.
دانشگاه هایی که در غیر کرمانشاه نقل کردند تأسیس یا برپا می شد، هنگام سخنرانی های ایشان، به قدری استقبال می شده از میان جوان ها، دانشجوها که آن محیط کافی نبوده برای جمعیت (حضار) را انتقال می دادند به حسینیه های آن محل که همه حاضر شوند و از محضر ایشان استفاده کنند.
آری، رسول اکرم «علیه السلام» می فرمایند با کسی همنشین باشید که «زاد فی علمکم، منطقه» منطق او بر علم شما بیفزاید و این هم هست؛ یکی از جهاتی که ایشان کلامش مؤثر واقع شده بود الحمدلله بسیاری از جوان ها را هدایت کرد. دلیلش این بود که کلام از دلی باتقوا خارج می شد، عاشق قرآن بود، عاشق جوان ها بود برای هدایت شان. فرمودند:«کلام اذا خرج من القلب دخل فی القلب» کلامی وقتی از قلبی آکنده از ایمان و تقوا خارج شده داخل در قلب (دیگری) می شود و «اذا خرج من السان لم یتجاوز الاذان» اگر کلام فقط از زبان خارج شود، از گوش ها تجاوز نمی کند، یعنی از این گوش وارد می شود از همان گوش خارج می شود.
لذا آیت الله جوادی آملی «اعلی الله مقامه، ایده الله تعالی» در سخنرانی هایشان فرمودند که: « تبلیغ این قدر اثر دارد، اثر دارد برای تبلیغ که اگر یک نفر را هدایت کنی، قرآن می فرماید مثل این که تمام خلق را هدایت کردی، زنده کردی: من احیاها فکانما احیی الناس جمیعاً. ایشان فرموده اند که مراد سخنرانی نیست، تبلیغ است، هدایت است، و چه وقت، هدایت است؟ وقتی که اثر کند، چه موقع اثر می کند، وقتی از دل آکنده با ایمان و تقوا خارج شود و برادر عزیز ما شهید بزرگوار آقا سید محمدسعید جعفری، چون کلامش و سخنش از قلب باتقوایش خارج می شد، این گونه اثر داشت: این همه جوان ها هدایت شدند و ارشاد شدند.
قبل از پیروزی انقلاب، جلسات فراوانی داشت، بعد از پیروزی، در شهرستان های مختلف ایشان سخنرانی داشت، خدماتی ایشان داشت... چون رسول اکرم «علیه الصلاه و السلام» صفت سوم رفیق و دوست را می فرماید «رغبکم بالاخره علمه (فی الاخره)» «با کسی نشست و برخاست بکنید (و طرح) مؤدت و دوستی (بریزید) که اعمال او شما را ترغیب کند برای عمل آخرت. در این قسمت که بیان بنده قاصر است از اعمال و رفتار و جدیت و جهادی که این مرد شریف- شهید جعفری- در راه خدا داشت.
بعضی از فقراتی که یادداشت کردم و همه شاید اطلاع داشته باشید این است که برادر عزیز اصلاً زندگی خود را وقف اسلام و جهاد در راه اسلام کرده بود. یک آنی فراغت نداشت، اگر ساکت هم نشسته بود، از وجهه شریفش معلوم می شد که درباره چه دارد فکر می کند، فقط نصرت دین، یاری اسلام و مخصوصاً انقلاب و پیروزی حضرت امام «اعلی الله مقام الشریف» (میزانش بود.)
شاید عده ای هم از تلویزیون صورت مبارک امام را دیدیم که فرمودند الان اگر به حسب ظاهر در جبهه خبری نیست اما وجب به وجب مملکت ما جبهه است. فرمودند: برای این پیرمردی هم که جوان است، برای ایشان هم واجب است در جبهه باشند و آن پیرمرد، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی(ره) بودند. فرمودند: «این پیرمرد هم یک جوان است واجب است برایش در جبهه باشد. وجب به وجب مملکت ما جبهه است» و واقعاً این برادر عزیز- شهید جعفری-(حرف امام را) باور کرده بود، لذا از هر فرصتی برای هدفش و یاری دین استفاده می کرد. در خود این شهر، گاهی ما موقعی که قبل از انقلاب می خواستیم به دستور امام یک اعلامیه ای انتشار بدهیم، شاید یک هفته باید زحمت می کشیدیم تا از علماء دعوت کنیم. مجلسی تشکیل بدهیم، اعلامیه ای بنویسیم. حالا اعلامیه را نوشتیم، کجا چاپش بکنیم؛ این اعلامیه را!؟ چگونه تکثیر کنیم؟ گاهی فکر می کردیم برای آسان شدن این کار، برادرعزیزمان آقای سید محمدسعید جعفری را خبر کنیم، به محض این که این برادر اطلاع پیدا می کرد، فوراً جلسه تشکیل می داد، علماء همه حاضر می شدند، خودش وسیله حمل و نقل فراهم می کرد، اعلامیه را قبلاً تهیه کرده بود ایشان، و فوری به امضاء علما می رساند. همان شب به کمک برادرهای عزیز و حزب اللهی اش وسایل تکثیری که داشت (اعلامیه ها را) در منزل تکثیر می کردند، همان فردا اعلامیه ها پخش می شد، به مطلب می رسیدند و در نتیجه راهپیمایی ها و گاهی تحصن هایی که داشتند به وسیله ایشان- بحمدالله والمنه- تشیکل می شد.
برادرعزیزمان شهید بزرگوار سید محمدسعید جعفری، چون اطلاع پیدا کردند که حضرت امام «اعلی الله مقامه» بسیار توصیه می کند به این که بین همه مردم باید اتحاد برقرار باشد و مخصوصاً بین علما، ایشان کوشش می کردند برای این که محفلی تهیه کنند تا علمای اعلام این شهر جلسه داشته باشند و حتی از علماء اهل سنت، ایشان دعوت می کرد. گاهی برای رسیدن به اهداف انقلاب، حتی از رؤسای طایفه اهل حق، در مسیر تحقق اهداف امام «اعلی الله مقامه الشریف» نتیجه می گرفت. گاهی به واسطه فعالیتش ایشان دستگیر می شد، زندان رفته بود، تحمل شکنجه نموده بود و در تمام این حالات، توجهش به خدای متعال بود.
و این آیات شریفه در سوره «الم نشرح لک صدرک» دارد که «فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا، فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب» خدای متعالی می فرماید: در کنار رنج ها، شکنجه ها، استقامت ها، یسر است و شگفتی روح است و معراج است و رسیدن به ذات مقدس الهی، «فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب» اگر ایشان زندان می رفت، شکنجه می دید موقعی که بازمی گشت، هیچ سهل انگاری در راه او نبود، از هدفش برنمی گشت.
توجه به این آیه شریفه قرآن داشت که «فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب» وقتی از یک جنگ، از یک جهاد و فعالیت، خارج شدی، مشغول استراحت نشو. باز شروع کن به دفاع دیگری و راه دیگری، «فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب» لذا بعد از انقلاب هم مشغول تشکیل کمیته هایی شد، تأسیس فرمود خود ایشان سپاه پاسداران را که اولین سپاهی است که گفتند در مملکت ایجاد شده و ایشان فرماندهی اش را داشت و همچنین در شهرهای دیگر، دادگاه های مختلفی برای اجرای حدود شرعی و قضاوت ها، زیر نظر مجتهد و مراجع (تشکیل داد).
بعد از سقوط سنندج، ایشان بود که برادران حزب اللهی را تحریک کرد و تشویق کرد، مهیا شدند و شهر سنندج را آزاد کردند و درعملیات پاوه که منجر به آزادی آقای دکتر چمران (در اسارت) شد به واسطه فعالیت ها و اقدام ایشان بود و در نتیجه با شروع جنگ تحمیلی به دفاع از اسلام و ایران شتافت- در جبهه های متعدد- و در نتیجه در شب عید فطر در خط مقدم، در حال سجده به مقام رفیع شهادت رسید.
من در روایت برای این حال ایشان در نظرم آمد که شهادت ایشان مقترن بود به سجده درگاه الهی. از یک طرف حدیث داریم که «فوق کل ذی برّ برّ حتی یقتل فی سبیل الله فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فَوقه برّ.» بالای هر کار نیکی، عبادتی، کار نیک بالاتری هست تا برسد به مقام شهادت. (و به شهادت) که رسید،« ‌فلیس فوقه بر». دیگر، بالاتر از این مقام و عبادتی نیست. از یک طرف فرمودند: «اقرب ما یکون العبد الی الله و هو ساجدٌ» نزدیکترین حالت به درگاه الهی در موقع سجده است، هیچ موقعی خدا بنده اش را بهتر از حالت سجده دوست نمی دارد. این عزیز ما آن قدر مقام داشته در خانه خدا، که هر دو این مقام را در یک آن درک کرده، خدا پاداش به او داده است «و یزید الله الذین اهتدوا هدی و الباقیات الصالحات خیر عند ربک...».
از یک طرف می فرماید بالای هر کار خوبی، کار خوب دیگری هست تا برسد به مقام شهادت، که بالاتر از آن نیست. فوق کل ذی برّ برّ حتی یقتل فی سبیل الله فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه برّ. از یک طرف «اقرب ما یکون العبد الی الله و هو ساجدٌ». «گواری وجودش»
عزیزانی، آن جوان هایی که چه بسا کنار خیابان ها می ایستند که موقعی که دخترها از دبیرستان خارج می شوند، کنار خیابان ایستاده اند و با زلف های شان بازی می کنند، توجه کنند: «افمن کان مومناً کم کان فاسقاً لا یستوون» آن هایی که موقع مغرب است، سر کوچه ایستاده اند، کنار مسجد و صدای اذان را می شنوند و در حقیقت این صدای بلندگوی مسجد ندای همه انبیاء و پیغمبران خداست، ندای همه ائمه طاهرین است، ندای چندین هزار شهید انقلاب است مثل سید محمدسعید جعفری، این ها دارند فریاد می زنند، بشتابید، بشتابید، بشتابید: حی علی الصلوه، حی علی الفلاح. حی علی خیرالعمل، توجه کنید که این آیه قرآن را علی- علیه السلام- در دعای کمیل آورده که همان وسط دعا، ما را توجه بدهند: «افمن کان مومناً کمن کان فاسقاً لا یستوون».
این جا آخر آیه، خداوند می فرماید مساوی نیستند و در آیه سوره حشر، اول می فرماید:«لا یستوی اصحاب النار و اصحاب الجنه اصحاب الجنه هم الفائزون (حشر:20)» یعنی آیا این جوان ها با هم مساوی هستند؟! هرگز، مساوی نیستند! بروید کنار قبرشان، مزارشان یک به یک شهدا را ببینید، مخصوصاً چهره نورانی ایشان که عرض کردم از مصادیق ظاهر کلام رسول الله است «ذکرکم الله رویته» ببینید، فکر کنید آن آیه شریفه می فرماید که آیا وقتش نشده که ای جوان، ای عزیز، ای مؤمن «الم یان للذین آمنوا لم تخشع قلوبهم لذکر الله»(حدید، 16) بیدار شویم از قرآن مجید؛ همین قرآنی که می فرماید: اگر بر کوه ها نازل می کردیم، خرد می شد «لو نزلنا هذا القران علی جبل لرایته خاشعاً متصدعاً من خشیته الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون (حشر: 21)» فکر کنید، به خود بیایید... این لطف را خدای متعال به بنده کرده بود که تشییع جناره می رفتم، در غسالخانه می رفتم، در قبر بعض شهدا رفتم، در همان قبور صورت هایشان را می بوسیدم، به شهدا التماس کردم که روز قیامت مرا فراموش نکنند. گاهی با خود می گویم مبادا صورت از من بگردانند.
این شهید بزرگوار را هم دیدم... چون در جهبه، مثل برادرعزیزمان، اگر در جبهه روح مقدس شهیدی پرواز کند به سمت بهشت، اولین قطره خونی که از بدن مطهر او خارج می شود، حوری ها بغلش می کنند، آن وقت این شهید غسل ندارد، زیرا همان خون های بدن شهید به منزله غسل اوست و همان لباس های بسیجی اش به منزله کفنش.
اما چون این شهید که عرض می کنم- سردار جعفری- از جبهه به بیمارستان (منتقل و بعد) به رحمت الهی (رسیده) بود بدنش را به غسالخانه آوردند تا لباس هایش را درآورند وغسلش بدهند، بدن و لباس هایش غرق خون بود، از جیب مبارکش جانمازش را درآوردم مهر کربلای حسینی اش خمیر شده بود. از بس خون از فرق سرش به لباس ها و جیبش سرازیر شده بود، مهر نماز او خمیر شده بود؛ الله اکبر! «افمن کان مومناً کمن کان فاسقاً لا یستوون». لذا از خدای متعال طلب می کنیم، به ما توفیق مرحمت کند تا قدردان باشیم، این مملکت ایران، این جمهوری اسلامی، با خون این عزیزان نگه داری شده، قرآن می فرماید: «لان شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدیدٌ» و امام فرمودند: «اگرچه ما این همه عزیزان را از دست دادیم، اما آن چه به دست آوردیم خیلی بالاتر است، پرچم اسلام به دست ما آمده، نعمتی که خدا به هیچ کدام از ائمه طاهرین(ع)نداده است. تمام ائمه طاهرین ما- علیه السلام- یا در زندان بودند، یا در خانه دربسته (محبوس) بودند تا آخر؛ یا وسط لشکر بودند. پرچم اسلام به دست جائرین بود. الحمدلله این پرچم از برکت خون شهدا به دست ما آمده و قرآن فرموده آن وقت من از شما راضی ام که در این موقعی که تمکین پیدا کردید روی زمین، «الذین ان مکناهم فی الارض اقاموالصلوه و اتوا بالزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر». آن وقت ما حق شهدا را اداء کرده ایم؛ اگر اقامه نماز کنیم. آن هم نه تنها فقط خود نماز اقامه کنیم، بچه های مان، برادرهای مان، مساجد مان بین الطلوعین، غرق جمعیت شود. اداء زکات و خمس و امر به معروف و نهی از منکر کنیم و در پایان دو مطلب را هم تذکر می دهم:
مطلب اول این که از برادر بسیار خوب و حزب اللهی مان آقای بهروز همتی «ایده الله» رفیق و دوست شهید جعفری نقل شده که: «مشرف شده بودم خدمت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای «ایده الله تعالی» و وقتی فهمیده بودند که این برادرها از کرمانشاه هستند، فرمودند شما از شهر سعید آمده اید، شهید بزرگوار سعید...». و وقتی ذکر از ایشان و همچنین شهید بزرگوار محمد بروجردی شده بود، ایشان اشک ریخته بودند و شروع کرده بودند به ذکر اوصاف حمیده شهید بزرگوار سید محمدسعید جعفری و شش خصلت از اوصاف حمیده ایشان را بیان فرموده بودند. و من می خواستم خدمت برادر بزرگوارم آقای بهروز همتی برسم، که خود برادر شهید هستند- خداوند مقام همه شهدا عالی است متعالی کند- خواستم خدمت ایشان برسم و آن شش صفت از اوصاف شهید جعفری را بپرسم...
تذکر دوم این که به نظرم می آید یکی از چیزهایی که موجب شکرگزاری می شود از برادران شهیدمان، عزیزان مان، این است که همیشه به یادشان باشیم، یکی ازعلامات دوستی این است «من احب شیئاً کثر ذکره» چقدر شایسته بود و حق است که خیابان ها به اسم شهدا گذاشته شده، کوچه ها به اسم شهداست. این؛ خود وسیله تذکر است. این علامت محبت و دوستی است. و از جمله بحمدالله خیابان کسری به نام مبارک شهید سعید و بزرگوار سید محمدسعید جعفری نامگذاری شده این سزاوار نیست که ما باز هم اسم قدیمی این خیابان را بیاوریم.
این (می تواند) یک قطره ای باشد از دریای شکرگزاری و ان شاء الله وسیله شفاعت این بزرگواران باشد و در ضمن من در این برخورد ولو مختصری که داشتم با آقازاده ایشان آقا سید عبدالصالح جعفری حفظه الله، جداً در همین وقت کم، احساس کردم همین سه صفتی که رسول خدا «علیه الصلوه و السلام» فرموده «خیرالجلسا من ذکرکم الله رویته و زاد فی علمکم منطقه و رغبکم بالاخره عمله» در وجود آقا زاده شان هم هست.
و احساس می کنم هم ارثی است که از پدربزرگوارشان برده اند و هم چون در خانواده ایمان تربیت شدند و جدیت در کسب معارف نموده اند، الحمدلله این سه صفت هم در این عزیزمان، آقا سید عبدالصالح جعفری هست «الحمدلله شکر الله» من تبریک می گویم از این جهت به مادر ایشان یعنی زوجه مکرمه شهید بزرگوار و هم به خانواده بزرگوار آقای حاج جعفر پولکی.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع: نشریه شاهد یاران شماره 84